- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
ای بـهـشـت آرزوهـای بـهـشـت ای سراپا کوثر و کـوثر سرشت فـاطــمـه نـامـت دل تـو زیـنـبـی هم به دل جـای تو هم ذکـر لـبی
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت معصومه سلام الله علیها
در این روزگاری که دل بیقرار است گـدای کـریـمـه شدن افـتـخـار است ثــواب زیــارت بـرایـم نــوشـتــنـد خودم نه دلم سوی تو رهسپار است دوبـاره حـرم قـسـمـتـم نه نـشد - آه چقـدر این دل بی نـوا بـد بیار است چنان گـنـبدت جلوه دارد که انگـار حـریم تو در آسـمان ها مـدار است کسی که قـدم می زنـد در حـیاطـت روی فرش بال ملائک سوار است نگـاهـت مرا از غـریـبـی در آورد ببین خـنده روی لـبـم آشکـار است همین هم نشان از کـرم خـانه دارد گـدا زاده ای با شما همجـوار است کریمـه! کـرم کن گـدای خودت را گدایی که در ماتمت سوگوار است چکید اشک تو بر زمین،بعد از آن بود که از ساوه تا قم درخت انار است دلـم خـون شـده از غـم مـاجـرایـت دلـت تـنـگ بـوده بـرای رضـایـت
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
بس در حـرم تو سـوز و آهـم دادند تـخـفـیـف بـه نـامـۀ گــنــاهـم دادنـد با اذن تو، ای فـاطـمـۀ مـعـصـومـه در وادی فـاطــمــیــه راهــم دادنــد ************* از کفش کنِ تو طور موسی پیداست در هـیبت تو زینب کـبری پـیداست ای از حـرم تو بـاز، باب الـزهراء از تـربت تو تـربت زهـرا پـیداست ************* کاش از حـرمت صدای ما را ببرند پـیـغـام بـسـوی قـبـر زهــرا بـبـرند مـا عـقـدۀ بـانــوی مــدیـنــه داریــم مـا را سـرِ قـبـر مـخـفـی آیا بـبـرند
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
تـا دلـم از نـفـس افــتـاد، پـنـاهــم دادی بـه حـرم بـرده ای و اذن نـگـاهـم دادی الـســلام ای هــمـۀ دار و نــدار دل مـا روبـروی حـرمـت گــرم تـمـاشـا بـودم غـرق در خـلـسه و در عـالـم بالا بودم ما که مدیون تو و لطف خـدایت هستیم تا قیامت حرمت، چون حرم فاطمه است زائرت شامل لطف و کرم فاطمه است دست بر دامـن تو ذکـر تـوسـل کـردیـم هرکه مشتاق تو شد، عقل به کف آورده در بـیابان، حـرمت دُرّ و صدف آورده تو که هستی که همه محو کمالت هستند زیـنـب ثـانـی این طـایـفـه هـستـی بـانو قـفـل این قـلب مرا خوب شکـستی بانو آمـدی تـا به بـرادر بـرسی، امـا حـیف مـثـل زیـنـب غــم دوری بـرادر دیـدی نـالـه و اشک و پـریـشـانی مـادر دیدی تو غم یار کشیدی، نه که غارت شده ای
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
قسمْ به صبح دل انگیز این حرم، بانو جهانِ ماست بدون تو چون عدم، بانو هزار و یك در رحمت به روی ما وا شد چو آمدیم به صحـن تو صبحـدم، بانو نـمی شـدیـم جـدا از حـریـم تان، حـتّـیٰ نـداشتـیـم اگر داغ و درد و غـم، بـانـو از آستان ملك پاسبان تان، عُـمری ست نـدیـده ایـم بِـه والله، جُــز كــرم، بـانـو نفس نفس زدن ماست وقف نوكری ات چرا كه فرصت عُمْر است مُغتنم، بانو اگـرچه خـاك كـف پـات نـیـسـتـیم، امّا غـبـار راه تو هـسـتیــم دست كم، بـانو دُرُست، بهره ای از شاعری نبردم من ولی به عـشـق شما می زنـم قـلـم، بانو درون پوست خود از شعف نمی گُنجم همین كه دور و برت می زنم قدم، بانو یكی دو تا كه نه، اینجا هـزارها سائـل شـدند یـك شـبـه نـزدِ تو مُحـتـشم، بانو امـام زادۀ بـی مثـلِ واجـبُ الـتَّعـظـیـم به محضر تو فلك گشته است خَم، بانو چو میرزای قمی و چونان بروجردی مـجـاوران تو هـسـتـنـد مـحـتـرم، بانو مُــدام در ره اثـبـاتِ جُـرم مـی كـوشـد كسی كه شد به ولای تو مُـتّـهـم، بـانو به راه روزی خود گرچه لنگ هم بزنیم نـمی خـوریـم به اسـم شـما قـسـم، بانو رواست این كه بخـوانیم زینـبت وقتی دو خواهـرید، ز هر حیث مثل هم، بانو
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
هر کس به احـتـرام مـقـام تو خـم نشد آقـا نـشـد؛ بـزرگ نشد؛ مـحـتـرم نـشد دل خـسته بود و راهی این آستـانه شد دل خـستـه بود و راهـی بـاغ ارم نشد گـفـتـند مـرقـدت حـرم آل فاطمه است با این حساب هیچ کسی بی حـرم نشد این حـاجـت من است الـهی قـلـم شود دسـتـم اگـر بـرای تو بـانـو قـلـم نـشـد شکر خـدا که شـامـل لـطف شـما شدم ما شـاعـرت شدیـم ولی محـتـشـم نشد می خواستم برای تو بهتر از این غزل من را ببخش آنچه که می خواستم نشد
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
عمـری غُـبارِ حضرتِ معصومه ایم ما تا در جـوارِ حضـرتِ معـصـومه ایم ما اهـلِ دیـارِ حضـرتِ مـعـصومـه ایم مـا ای آرزویِ پــنــجــره فـــولاد آمــدیــم ای قـبـلـه گـاهِ طـاقِ گـوهـرشـاد آمـدیـم تـا نـور مـی دَمـی بـه تـمـامِ چـراغ هــا رَد مـی شـویـم مثـل نـسـیـم از رواق ها ما را که عُمرِ نوح دَمی نیست پیشِ تو مـا گَشته ایم هیـچ غَمـی نیسـت پیشِ تو روحُ الاَمین که حاجِبِ دولتسَرایِ توست از خـادمـانِ کعـبـۀ دارالشـفـایِ تـوست بـا لطفِ مـادرانه ات اِحیـا شدیـم شُـکر بِـرکـه نَـه، رود نَـه، دریـا شدیـم شُـکـر بانو ! اگـر چـه پیـش تـو خِشتِ مُحَقَریم از خِـشت هایِ خانـۀ موسی بنِ جعفَریم مـا را نـشـان گـرفت اگرچـه مَـلالِ غَم هر چند پُر شده هـمه جا قیل و قالِ غَم تـا ســر ســپــردۀ عَــلَـم زیــنــبــیـه ایـم سـر میـدهـیم و مَـردِ غَــمِ زیـنـبـیــه ایم
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
بانـو بهشت گـوشۀ پنهـان چشم توست دریـا همیشه تشنـۀ بـاران چشم توست با تو بهار مانـدنی است و فـرشته وار تسبیح گوی خالق سبحان چشم توست وقتی نسیم صحن تو بر صورتم نشست دیدم تمام عشق غزل خوان چشم توست پایین پای درس تو عمری نشسته است هاجر همان که جزو مریدان چشم توست ای جـانـماز هرشـبـه ات بال جـبـرییل قـبـلـه تمام مـایـل ایـمـان چـشم توست تـوحـیـد از کـلام شـمـا آب می خـورد ایران ما هـنـوز مسلـمان چـشم توست اقـرار مـی کـنـم که قـلـم لال مـی شـود هر جا که صحبت تو و ایمان چشم توست در ریشه های بـاور شعـرم حـلول کن شرمنـده ام بضاعـت من را قـبـول کن
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
آنقدر رفت که در ثـانیه ها هم گـم شد بعد آنسوی زمان پنجره ای در قم شد و همیـن زائــره سبـز زیـارتـگـاهـش در پـرواز به سمت حــرم هـشـتـم شد گـوشـۀ چـادر او روی سـر قــم افـتاد کآفتاب آمد و تاریکی شیطان گــم شد خاک قم عطر گل یاس گرفت و آنگاه قــم مـدیـنـه شد و او فــاطـمه دوم شد یازده کعبه به همسایگی اش آمده اند یــازده مـرتـبه اینجا حــرم مـردم شد جمع بودند در اینجا هـمـگـی تا اینکه جمکران آمد و همسایـۀ این خـانم شد
: امتیاز
|
مدح حضرت معصومه سلام الله علیها
ای دلم بی قـرار در حــرمت کن نگــاهی به سائل کرمت ذره ای بـودم و ز لطف شما زیــر بــالــم شده تمـام سما طفل خُردی به پای مکتب تو بوده ام من دخیل هر شب تو سر نهــادنـد پیش پـــای شما بهجت و فاضل و مطهر هـا عمه و بنت و خواهرمعصوم بر تو باشد سلام هرمعصوم ای ضریح شما مطاف ملک رفته گلدسته ات فـراز فلک چشم من ابری است وبارانی از تب عشق خود تو میدانی لحظه هایم اسیـــر دل تنگی می زنم زلف یـار را چنـگی افـتـخــارم بُــود گــدایــی تو مــرغ دل را کنــم هوایی تو می کنی تو غـــــروب آدینه دل من را چــو صـحـن آیینه با نگــاهــی دلــم هوایی کن قلب من را تو کــربلایی کن
: امتیاز
|